کسب درآمد از طریق فرهنگ

آیا کسب درآمد از طریق فرهنگ امکان‌پذیر است؟

نویسنده وبلاگ
نویسنده وبلاگ

هنر به‌طور سنتی به عنوان حوزه‌ای نخبگانی و فرهنگ به مثابه یک امر متعالی که افراد به دنبال دستیابی به آن هستند، شناخته می‌شود. اما، ظهور مفهوم خلاقیت به عنوان یک ویژگی بنیادین و جداناپذیر از انسان به شکل اساسی در پیوند دادن فرهنگ و هنر با اقتصاد اثرگذار بوده است. این موضوع، موجب شد که فرهنگ و هنر از حالت صرفاً ارزشمند و مقدس و یا نخبگانی خارج شده و به عنوان یک عنصر فعال در اقتصاد تبدیل شوند. درسال ۱۹۹۷، کریس اسمیت، رئیس وزارتخانه تازه تأسیس فرهنگ، رسانه و ورزش بریتانیا (DCMS) با چالش تأیید بودجه وزارتخانه خود از خزانه‌داری مواجه شد. اسمیت که مسئول کوچک‌ترین بخش دولتی بود، می‌بایست مقامات خزانه‌داری را متقاعد می‌کرد تا روند کاهشی دو دهه‌ای در بودجه هنر و فرهنگ را معکوس کند. تیم تحقیقاتی او پیشنهاد دادند بخش فرهنگی به «صنایع خلاق» تغییر نام یابد. این تغییر عنوان، واژه «خلاقیت» را که دموکراتیک‌تر، مدرن‌تر و پویاتر بود به‌جای واژه‌ی نخبگانی فرهنگ قرار داد. پس از آن، به‌طور رسمی، بخش فرهنگی به عنوان یک «صنعت» امکان آن را پیدا کرد با اطمینان بیشتری نشان دهد که از نظر اقتصادی مولد است.

صنایع خلاق و اقتصاد دانش‌بنیان

«صنایع خلاق» به فرهنگ و هنر یک ارتباط سیاسی جدید و قدرتمند بخشید. سیاستی که به‌نظر می‌رسید دری را برای نفوذ و دسترسی به منابع سیاسی می‌گشود. علاوه براین, صنایع خلاق مشاغلی را جایگزین شغل‌های از دست‌رفته در بخش تولید فراهم می‌کرد. همچنین با پیوند دادن بخش فرهنگی به «اقتصاد دانش‌بنیان» که آن هم مفهومی نوظهور است، چشم‌اندازهای جذابی برای تحرک اجتماعی و کار معنادار فراتر از اقتصاد سنتی کارخانه محورارائه شد.

بررسی مفهوم تجاری‌سازی فرهنگ

شایان ذکر است که اصطلاح صنایع خلاق در سال‌های آغازین دهه ۱۹۹۰، نخستین‌بار در استرالیا به‌وجود آمد. در آن زمان دولت‌مردان استرالیا یک چشم‌انداز بلندمدت برای کشورشان تدوین نموده بودند که طی آن ملت استرالیا باید به یک ملت خلاق تبدیل می‌شد که تکیه‌گاه اقتصادی آن صنابع خلاق بود. این صنایع بر پایه خلاقیت فردی یا جمعی انسان استوار بوده و جزء اصلی و عمده آن، صنایع فرهنگی است. دولت‌ها به‌جای استفاده از عبارت «صنایع فرهنگی» که یادآور مباحث منفی «صنعت فرهنگی» است» ترجیح دادند از اصطلاح «صنایع خلاق» استفاده کنند تا از ایجاد بحث‌های سیاسی و فرهنگی پیرامون آن جلوگیری شود. مفهوم «صنعت فرهنگی» نخستین‌بار توسط مکتب فرانکفورت مطرح شد. متفکران این مکتب براین باور بودند که تجاری‌سازی فرهنگ به معنی تولید انبوه محصولات فرهنگی مانند فیلم‌های سینمایی یا موسیقی و صرفاً با هدف سرگرم‌سازی مردم منجربه ابتذال فرهنگی خواهد شد.

نقش فرهنگ در اقتصاد پایدار

فرهنگ به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های اصلی هویت و ارزش‌های اجتماعی، نقش بسزایی در ایجاد و حفظ اقتصاد پایدار ایفا می‌کند. این نقش در چندین جنبه اصلی قابل بررسی است:

۱. پایداری اقتصادی از طریق صنایع خلاق

صنایع خلاق، که شامل هنر، طراحی، رسانه، و فرهنگ هستند، بخش مهمی از اقتصاد پایدار را تشکیل می‌دهند. این صنایع به دلیل استفاده از خلاقیت و نوآوری، به‌طور مداوم توانایی تولید محصولات و خدمات جدید را دارند و به این ترتیب، منابع اقتصادی متنوعی ایجاد می‌کنند. با ایجاد اشتغال و جذب سرمایه، این صنایع به پایداری اقتصادی کمک می‌کنند و در عین حال، فرصت‌های جدیدی برای توسعه محلی و ملی فراهم می‌آورند.

۲. حفظ و توسعه میراث فرهنگی

میراث فرهنگی، که شامل آثار هنری، معماری، و سنت‌های فرهنگی است، نه تنها به حفظ هویت و تاریخ کمک می‌کند، بلکه به‌عنوان یک منبع درآمد از طریق گردشگری فرهنگی و رویدادهای محلی عمل می‌کند. سرمایه‌گذاری در حفظ و ترویج میراث فرهنگی می‌تواند به ایجاد فرصت‌های شغلی و جذب گردشگران کمک کند، و به این ترتیب اقتصاد پایدار را تقویت نماید.

۳. تشویق به نوآوری و خلاقیت

فرهنگ خلاق و هنری محیطی را فراهم می‌آورد که در آن نوآوری و تفکر انتقادی تشویق می‌شود. این امر به شرکت‌ها و کارآفرینان کمک می‌کند تا ایده‌های جدیدی را توسعه دهند و راه‌حل‌های خلاقانه‌ای برای چالش‌های اقتصادی پیدا کنند. نوآوری در نهایت به تولید محصولات و خدمات جدید منجر می‌شود که می‌تواند به رشد و پایداری اقتصادی کمک کند.

۴. تقویت جوامع محلی و اجتماعی

فرهنگ، به ویژه در قالب رویدادهای محلی، جشنواره‌ها، و فعالیت‌های هنری، می‌تواند به تقویت جوامع محلی و ایجاد حس تعلق کمک کند. این فعالیت‌ها نه تنها به بهبود کیفیت زندگی و تقویت روابط اجتماعی کمک می‌کنند، بلکه باعث جذب گردشگران و سرمایه‌گذاری‌های محلی می‌شوند که به نوبه خود به اقتصاد پایدار کمک می‌کند.

۵. آموزش و ارتقاء مهارت‌ها

فرهنگ و هنر به عنوان ابزارهای آموزشی می‌توانند مهارت‌های جدیدی را به جوانان و افراد جامعه آموزش دهند. این مهارت‌ها، از جمله مهارت‌های خلاقانه و تفکر انتقادی، می‌توانند در ایجاد نیروی کار ماهر و انعطاف‌پذیر کمک کنند که برای اقتصاد پایدار ضروری است.

در مجموع، فرهنگ و هنر نه تنها به‌عنوان عناصر مهم هویت و جامعه محسوب می‌شوند، بلکه نقش کلیدی در ایجاد و حفظ اقتصاد پایدار دارند. با سرمایه‌گذاری در صنایع خلاق، حفظ میراث فرهنگی، و تشویق نوآوری، می‌توان به توسعه پایدار و آینده‌ای بهتر برای جوامع کمک کرد.

برای مطالعه متن کامل یادداشت، لطفا به لینک، مراجعه نمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *